شهر های لک زبان وتاریخ لکستان

لک ها قومی کهن و بومی ایران هستند که در استانهای کرمانشاه، ایلام، لرستان،همدان، کرکوک، خانقین و بخشهایی دیگر از کشور عراق سکونت دارند. گروه هایی نیز به مناطق متعدد کشور از جمله به شهرستان های کجور، کلاردشت، تیت دره، مکارود در شمال و گروهایی نیز به استان های فارس، قزوین، شمال خراسان و ورامین در استان تهران تبعید شده اند. لکها رو می توان در اکثر استانهای ایران نام بورد همین در در کشورهای پاکستان-داغستان-اذربایجان-ترکیه-سوریه-وعراق نام برد  این قوم بایکی از سه شاخه ی اصلی اقوام آریایی به نام مادها ادغام شده  که نخستین حکومت و تمدن مدرن را در غرب ایران زمین بنیان نهادند. زبان آنها بازمانده زبان های اصیل اوستایی و پهلوی است که به دلیل شرایط خاص جغرافیایی این مناطق، کمتر دچار تغییر و تحول شده است.

زبان لکی در میان مردمان ساکن در جنوب نواحی غربی ایران (در قسمتهایی از کرمانشاه و ایلام) و نواحی سردسیر شمال و شمال غربی استان لرستان رایج است و هم اکنون انبوهی از مردمان این مناطق بدان تکلم می‌کنند. حوزه گسترش گویش لکی به ترتیب از شمال شرق به شمال غرب عبارتند از :

بخش چقلوندی یا هرو در شمال شرق،زاغه و بخش‌هایی از شهرستان بروجرد. بیشتر لک زبانان بروجرد در بخش سیلاخور(منطقه چالان چوالان)هستند.

بخشهايي از شهرستان شيروان چرداول(هلیلان و…)-دره شهر و آبدانان.

در کردستان عراق(جنوب کردستان) تعداد گویشوران لک بیشتر از ایران است.

شهرهای صحنه،کنگاور،سنقرودینوردر استان کرمانشاه و بخش‌هایی از تویسرکان، نهاوندواسدآباد در استان همدان.

شهرستان سلسله یا الشتر در شمال

شهرستان دلفان یا نورآباد در شمال غرب

مناطق شمال و شمال غربی شهرستان کوهدشت و نواحی شمالی بخش چگنی

شهرستان دلفان در بخش لکی‌زبان مرکزیت دارد و تقریبآ همه اهالی آن به لکی سخن می‌گویند، از اینرو می‌توان این شهرستان را مرکز لکستان ایران  دانست.

درتاریخ‌های گذشتگان از جمله تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی از الشتر به عنوان یکی از ایالات بزرگ کردستان یاد شده است.

یکی از ویژگی‌های گویش لکی، دارا بودن آثار نوشتاری است. برخی از این آثار متعلق به فرقه یارسان (اهل حق) می‌‌باشد. گروهی از تیره‌های لک دلفان پیرو کیش یارسان می‌‌باشند. زبان لکی از لحاظ ساختار زبانی و اشتراکات واژگانی از گویش‌های لری کاملاً متمایز است. این زبان با توجه به دگرگونی‌های آوایی زبانهای ایرانی در دوره باستان و میانه پیوندگاه گویش‌های ایرانی “شمال غربی” و جنوب‌ غربی را تشکیل می‌‌دهد. در حالیکه گویش  لری و شاخه‌های آن جزو زبان‌های ایرانی “جنوب غربی” (فارسی‌تبار) شمرده می‌شوند.از ویژگی‌های لکی، داشتن فرهنگ غنی مکتوب است. برخی آثار سرایندگان لک در تذکره به همت مرحوم اسفندیار خان غضنفری تحت عنوان “گلزار ادب لرستان” گردآوری شده است. این تذکره با لری پیوندی ندارد. از دیگر آثار مکتوب می‌‌توان به سروده‌های اهل حق نظیر: کلام خان الماس، نامه سرانجام، هفتوانه اشاره کرد. دیگر اثر مشهور شاهنامه لکی است که اخیرا انتشارات اساطیر آن را منتشر کرده است و…

تاریخ زبان لکی

 زبانهای هند و ایرانی نیز در خانواده بزرگتری قرار می گیرند که هند و اروپایی نامیده می شود. در به کار گیری اصطلاح زبانهای ایرانی دو نکته را می بایست در نظر گرفت: نخست این که زبانهایی در سرزمین ایران رایج هستند که رابطه ی خویشاوندی با زبان هایی ایرانی ندارند مانند ترکی و عربی که در بخش هایی از ایران رایج هستند، و در زمره ی خانواده ی زبان های ایرانی قرار نمی گیرند دوم زبان هایی که در خارج از مرز های جغرافیایی ایران رایج هستند و در زمره ی این خانواده قرار می گیرند: مانند زبان ها و گویش هایی که  که در افغانستان و تاجیکستان رایج هستند.

     زبانهای ایرانی را از نظر تاریخی به سه دوره تقسیم می کنند: دور ه ی زبانهای باستان، دوره میانه و دوره ی نو. در دوره ی باستان زبانهای اوستایی، سکایی، فارسی باستان و مادی رایج بوده است. این چهار زبان منشعب از زبان ایرانی باستان هستند که زبانی فرضی است و هیچ اثری از آن باقی نمانده است. از فارسی باستان سنگوشته های هم چون بیستون و آثاری در تخت جمشید و نقش رستم بر جای مانده است.از زبان مادی آثار بسیار کمی بر جای مانده است تنها برخی از واژه های آن در دیگر زبانها استخراج شده است. از زبان سکایی باستان نیزآثاری بر جای نمانده است.تنها اثر بازمانده از زبان اوستایی کتاب اوستا است. زبان اوستایی به دوره ی میانه رسیده است اما در دوره ی نو از بین رفته است. به همین دلیل نمی توان زبان لکی را با زبان اوستایی مرتبط دانست.گرچه از این گفته به این معنی نیست که این زبانها اشتراکاتی ندارند. همانطور که پیشتر گفته شد همه ی این زبان ها در یک خانواده ی زبانی قرار می گیرند و ناگزیر در واژگان و ساخت آن ها و نظام آوایی آنهاشباهت هایی وجود دارد.

     فارسی باستان تنها زبانی است که به دوره ی میانه و نو  رسیده است. زبانها کنونی ایرانی از جمله لکی را منشعب از فارسی میانه می دانند که در دوره ی میانه از تحول فارسی باستان به وجود آمده است. فارسی میانه به دو دسته ی شرقی و غربی تقسیم می شود. هم چنین  فارسی میانه ی غربی  به دو دسته تقسیم می شود: فارسی میانه جنوب غربی (پهلوی پارسیک) و فارسی میانه شمال غربی (پهلوی پارتی )..

در بررسی زبانشناختی فارسی میانه شمالی و جنوبی به نکاتی در ساخت زبانی و شیوه ی تلفظ واژه ها دقت می شود. عموما زبانها یا گویش هایی که واج “ذ” در آنها به کار رفته است را در گروه شمالی قرار می دهند. مانند دو واژه ی “ذانستن” و “ذوما” که  در مقابل دانستن و داماد در زبانهای جنوبی تر.دلایل و استنادات فراوان دیگری نیز وجود دارد که لکی را با شاخه ی شمالی زبانهای  ایرانی دوره ی میانه مرتبط می سازد.مثلا قابلیت انتقال شناسه ی فعل به پس از مفعول در جملاتی مانند: “کتاوم آورد”. در این ساخت “م” شناسه ی فعل است که به مفعول “کتاو” اضافه شده است. این ساخت در زبانشناسی “ارگاتیو” نامیده می شود .در زبانهای دوره ی میانه و باستان کاربرد فراوان داشته است. درزبانهای شمال غربی، مانند لکی و برخی از گونه های کردی این ساخت هم چنان کاربرد دارد.گرچه برخی از اندیشمندان با تساهل لکی را با لری مرتبط دانسته اند امروزه با تحقیقات فراوانی که در باره ی فارسی میانه(پهلوی پارسیک و پهلوی پارتی) صورت گرفته وجوه تمایز آنها روشن شده است.با دقت در این تحقیقات روشن می شود نیای زبان لکی پهلوی پارتی است و اگر برخی لک ها را با تساهل یا هر دلیل دیگری لر محسوب داشته اند تنها به دلیل قرابت جغرافیایی و فرهنگی آنهاست و گرنه از نظر زبانی و خانواده های زبانی لکی با لری قرابت چندانی ندارد. البته همانطور که پیشتر نیز گفته شد شباهت زبانهای ایرانی ناگزیر است ودر این گونه موارد می بایست به تمایزات نگریسته شود.

منابع:

1-تاریخ زبان فارسی . دکتر محسن ابواقاسمی

2-تاریخ زبان فارسی. دکتر پرویز ناتل خانلری

3-تاریخ زبان فارسی. دکتر مهری باقری

4-شکل گیری زبان فارسی. ژیلبرت لازار. ترجمه ی مهستی بحرینی

5-مجله ی زبانشناسی شماره اول سال 1382

6-واجشناسی تاریخی زبان فارسی. دکتر مهری باقری

 كاسيان اجداد قوم لك:

يكي از اقوام ايران باستان كه در دامنه‌هاي زاگرس و درة سيمره سكونت داشته‌اند دولت متمدن كاسيان بوده است، اين قوم بيش از 500 سال در بين‌النهرين سلطنت كرده‌اند. عده‌اي كثيري از محققين مكان اصلي كاسي‌ها را كوههاي زاگرس در شمال و غرب لرستان يعني لكستان مي‌دانند . عيلامي‌ها به اين قوم كاسي و آشوريان آنان را با نام كاشو مي‌شناختند . رئيس اين قوم «گانداش»[1] نام داشت . آثار زيادي از اين قوم در مناطق زاگرس و درة سيمره در شهرهايي چون نهاوند ، هرسين ، نور‌آباد ، خاوه ، الشتر، كوهدشت و … به دست آمده است و اين آثار نشان مي‌دهد كه به احتمال زياد كاسيان همان اجداد قوم كهن لك هستند .

در كتاب هرسين در گستره‌ي تاريخ در اين خصوص آمده: « كاسيان اسب را رام كرده بودند و به مردم بين‌النهرين نيز آموختند. كاسي‌ها قومي جنگجو بودند و در گورستانهاي آنان خنجر و پيكان زيادي ديده مي‌شود و در هيچ نقطه‌اي از ايران به اندازة مناطق زاگرس و درة سيمره سلاحهاي جنگي پيدا نشده است.»[2]

كاسيان به دست دولت عيلام سرنگون شد

قوم كاسي پس از سالها حكومت در سدة 12.ق ميلادي ضعيف شدند و به دست دولت قدرتمند عيلام حكومت آنان منقرض گرديد . عيلام نخستين دولتي بود كه  هنگامي كه كاسيان هنوز به شدت بابل را تحت اشغال داشتند نيرو گرفت و آخرين ضربت خود را وارد آورد . همچنين آثار به جاي مانده از مادها بيانگر اين است كه لكستان به عنوان قسمتي از ماد محسوب مي‌شده است . آثاري چون دخمه‌هاي دهنو روستاي اسحق‌وند هرسين كه پيكره مرد مادي در بالاي كوه آن  روستا شاهدي بر اين مورد است .

در كتاب هرسين در گستره‌ي تاريخ به نقل از  دكتر اسميت آمده: « داريوش شاه هخامنشي در تاريخي كه با هفتم مهر ماه سال 522 ق. م برابر مي‌باشد در محلي به نام سي‌گايوواتيش در سرزمين ماد محبوس حيله‌گر كه خود را برديا يا برادر كمبوچه معرفي كرد به جزاي ناشايست مأخوذ داشت و سپس به قتل آورد»1 اين محقق معتقد است كه سكاوند همان محل سي‌گايو واتيش مي‌باشد كه نزديك هرسين جاده دلفان چند نقش از دوران ساساني يافت شده كه مهمترين آنان لوحه‌اي است كه به صورت عمودي روي دامنه كوهي شبيه به نقوش برجسته بيستون كرمانشاه تراشيده شده است ، به علاوه سكويي با پلكان ديده مي‌شود كه از يك پارچه سنگ است و شباهت به نمونه هم نوع خود در پاسارگاد تخت جمشيد را دارد .

دكتر پرويز رجبي در كتاب تاريخ ايران باستان مي‌نويسد[3]:

« وقتي مهاجران آريايي  به فلات مركزي ايران رسيدند تمدنهاي مختلفي در اين منطقه سكونت داشتند معروفترين اين تمدنها عبارتند از :

1 ـ تمدن اوراتور در حدود درة ارس و درياچة وان

2 ـ تمدن آشور در بين‌النهرين و نواحي غربي جبال زاگرس

3 ـ تمدن عيلام در نواحي جنوب غربي فلات ايران

علاوه بر اين تمدنها در فلات ايران بومياني حضور داشتند كه سابقه آنان به هزاره سوم پيش از ميلاد مي‌رسيد، از جمله اين اقوام گوتي‌ها، لولوبي‌ها ، ميتاني‌ها ، هيتي‌ها و قوم كاسي‌ها يا همان بوميان درة مهرگان سيمره  كه به احتمال زياد اجداد قوم لك هستند و مهاجرين به خصوص پارسها و مادها تحت تأثير تمدّن و فرهنگ آنان واقع شدند.

قديمي‌ترين مراجعي كه در آنها ذكر كاسيان و زبان آنها آمده، متون مربوط به قرن 24 ق.م مي‌باشد« برابر تحقيق دياكونف اسامي نخستين سلاطين كاسيان و مدت سلطنت آنها به تقريب آمده است. اولين آنها گانداش بود كه تقريباً از 1741 تا 1726 ق.م و آخرين اورشي گورماش بود كه تقريباً پايان قرن 17 ق.م حكومت كردند.»[4] آري كاسيان متمدّن‌ترين ملل عصر خود  بوده‌اند، اين قوم بدون آنكه سرزمين كوهستاني خويش را (زاگرس و درة سيمره ) فراموش نمايند بر بابلي‌ها تاختند و قرن‌ها بر آنان حكومت كردند . شايد اولين قومي بودند كه از اسب استفاده نموده‌اند و آنان بودند كه براي ساكنين بين‌النهرين سفلي كه جز الاغ حيوان ديگري نمي‌شناختند اسب آماده كردند و به همين مناسبت اهالي بين‌النهرين سفلي به اسب نام خر كوهستاني دادند.

ايزد پناه مي‌نويسد: « آشوريها عرابه‌هاي خود را با اسب‌هاي كاسيان به حركت در‌مي‌آوردند،كاسي‌ها در دوران تسلط بر بابل از تمدن بابليها نيز استفاده كردند و خط آنان را پذيرفتند. آداب و عادات و اخلاق بابليان را فرا گرفته و با خويش به سرزمين كوهستاني خود در  زاگرس و درة سيمره آوردند.[5]»

راجع به كيش كاسي‌ها  دياكونف در كتاب تاريخ ماد مي‌نويسد:« از جمله خدايان كاسيان يكي كاشواست كه ظاهراً خداي قبيله كاسيان سيمره مي‌بوده ، ديگر شيمالي الهه كوهستاني كه نام ديگر او شيبارو بود ، شوكاسون خداي آتش زيرزميني و حامي سلاله شاهي بود. خدايان ديگر عبارت بودند ازهاربه ، شيخو وخداي خورشيد، ساخ و يا شورياش.» [6]

نام كاسيان چنانكه بعدها توسط «استرابون»[7] ياد شده به منزله ميراثي است از سكنه بسيار قديم ناحية زاگرس مياني غرب و جنوب غربي ايران. در كتاب لرستان و تاريخ قوم كاسيت به قول از راولينسون آمده: « واژه كاسي به شكل كوسايورليي بوده و در زمان اسكندر يونانيان به مردم زاگرس و درة سيمره اطلاق مي‌كرده‌اند.»[8]

« كاسي‌ها مردمي بودند كه در كوههاي زاگرس در جنوب كرمانشاه و غرب لرستان مسكن داشتند و يونانيان آنها را آكسيان ناميده‌اند .» [9] اين همان مسكن امروزي قوم لك است.

قبايل ساكن در ناحيه كوهستاني زاگرس واقع ميان ماد و عيلام در زاگرس مركزي و درة سيمره به نام كاسيت مشهور بودند . .

علي‌محمد ساكي مي‌نويسد:« شش شهريار كاسيت بر سرزمين بابل فرمانروايي كردند كه مقتدر‌ترين اين شهرياران در بابل اگوكاكريم بود ».[10] سلسله كاسيت‌ها در بابل بلاخره به وسيله شاهان عيلام منقرض و اين قوم به ناچار به زادگاه كوهستاني خود در يعني زاگرس مركزي باز گشتند. يكي از خدايان آنها هُوَرْداي نام داشت (به زبان لكي يعني  طلوع خورشيد) اين كلمه ( هُوَرْ ) امروزه فقط در زبان لكي وجود دارد و به معني خورشيد است. بدون ترديد بعد از امپراطوري عيلام بايد دولت كاسيان را بزرگترين امپراطوري ايراني در غرب آسيا به شمار آورد . آثار فرهنگ و تمدن طلايي آنان (به خصوص ساخت مفرغ ) به دولت‌هاي ماد و هخامنشي به نيمة هزارة اول پيش از ميلاد منتقل گرديد و دولتهاي اخير وارث بلافصل فرهنگ و هنر كاسيان شدند و از آن تأثيرات عميقي را پذيرفتند.

[1] – گانداش gandash

[2] – رحيمي ، كيومرث، هرسين در گستره‌ي تاريخ ، انتشارات كوثر، 1379، بي جا.

1 ـ رحيمي ، كيومرث، هرسين در گستره‌ي تاريخ ، انتشارات كوثر، 1379، بي جا.

[3] – رجبي ، پرويز، تاريخ ايران باستان ، ج اول.

[4] – سعيديان، عبدالحسين، سرزمين و مردم ايران ، انتشارات علم و زندگي،1369.

[5] – ايزدپناه، حميد ، آثار باستاني و تاريخي لرستان ، ج اول ، انتشارات آثار و مفاخر فرهنگي، 1377.

[6] – سهرابي ، محمد، لرستان و تاريخ قوم كاسيت ، انتشارات افلاك، فروردين 1376 .

[7] – استرابون strabon

[8] – پيرنيا ، حسن ، تاريخ قديم ايران باستان ، انتشارات دنياي كتاب، تهران 1362.

[9] – دومورگان، ژاك ، هيئت علمي فرانسه در ايران ، جلد 2.

[10] – ساكي، علي محمد،جغرافياي تاريخي و تاريخ لرستان ، پيشين.

لک‌ قومیتی مستقل از لر و كرد در غرب ایران و بصورت پراكنده در كشورهای دیگر است كه غلط مصطلحی كه در مورد این قومیت وجود دارد آن است كه آن را به اشتباه زیر مجموعه لر و كرد دانسته اند

کتاب درآمدی بر هستی شناسی زبان لکی تالیف رضا عبدی  و عبدالله شهبازی. مقدمه‌ای بر شناخت ایلات و عشایر تهران: ۱۳۶۹ ص. ۱۳۴

لک ها قومی هستند که در شمال غربی و غرب استان لرستان ساکن اند و پیوستگی قومی و جغرافیایی خاصی دارند که آنها را از کردها و لرها متمایز می کند . منطقه محل سکونت و زندگی لک ها از مناطق باستانی لرستان است و آثار باستانی به دست آمده از این مناطق ، دلیلی بر قدمت و پیشینه ی تاریخی این مناطق است . زبان آنها لکی است که زبان واحد و مستقلی است و با لری و کردی تفاوت دارد

:

زبان لکی زبان ایرانی و اصیل است که قومی از اقوام ایرانی نژاد به نام لک بدان تکلم

می کنند

زبان لکی ( برگرفته از کتاب از هگمتانه تا شوش  اثر رشید کوچکی )

اهورا مزدا كه به معني خداي خورشيد است كلمه ايست به زبان لكي زيرا اين كلمه در هيچ زباني نه كردي نه لري و حتي  فارسي وجود ندارد، زيرا  خورشيد در گويش لري اَفتو و در زبان فارسي همان خورشيد  است ، در زبان كردي كلهري خُوَر و كردي اورامي هَه‌تاو،ولي اين زبان لكي است كه هنوز به خورشيد هُوَر مي‌‌گويند ، هُوَر همان اهُورا است كه امروزه در زبان لكي در سراسر زاگراس و درة سيمره بدان تكلم مي شود.

 زبان  لكي بسيار قديمي است تعداد واژه ها در اين زبان  را تا سي هزار واژه رقم زده اند ،‌در زبان لكي كنوني هنوز بسياري از لغات، اصطلاحات و واژه‌هاي  موجود در زبان اوستا به همان شكل اوليه بدون هيچ تغييري رايج و  معمول مي باشند . مثل آسِن (آهن)، فره‌(زياد ) ، هيا (نگاه كردن) ، توريا (قهره كرده )  نامانه‌‍را (باختيم ) ، هَرْدگِل (قبلاً )، هُوَر (خورشيد ) و …

لكي زباني است تقريباً منظوم و مملو از اشعار ، ضرب المثلها، تمثيلها ، افسانه ها و بسياري از كلمات و جملات آن داراي اوزان  عروضي است.

با اين تفاوت كه شعر لكي همه جا 10 هجايي است، اما گاهي 8 و 12 هجايي نيز دارد.

«رستم رحيمي مي‌نويسد: «وجود افسانه هاي  فراوان،چيستانها ، ضرب  المثلها و … در زبان لكي نشانة غني بودن ، ديرينگي ، گستردگي  و سالم ماندن اين زبان مي باشد و گوياي آن است كه زبان  لكي نقش و اهميت فراواني در تاريخ اين مرز و بوم داشته است. زبان لكي از لحاظ كثرت لغات ويرايشي ، واژه هاي  غني و بكر ، قابل توجه مي‌باشد، لكي خود شاخه اي وسيع، گسترده و شيرين از زمان حضور زرتشتيان و ساسانيان در ايران مي باشد. »[1]

لكي زباني كهن و  ايراني است و از حيث كثرت واژه ها و اصطلاحات بسيار حائز اهميت مي باشد، از ديگر ويژگي هاي  اين زبان آن است كه چون در گسترة طبيعت به وجود آمده، رشد و تداوم يافته و طي قرون متمادي هوّيت و اصالت خود را حفظ كرده و از لحاظ گستردگي، فراگيري، قدمت و ديرينگي هويت و معناي كليه اشياء، موجودات، مسائل مادي، موضوعات معنوي ، طبيعت و انسان را طي هزاران سال ظهور و سقوط  تمدنها را در بر مي گيرد و  هيچ كمبودي را براي گفتار و بيان خواسته ها ، عواطف انساني و ارتباط با محيط پيرامون خود ندارد ، به گونه اي كه تعداد بسيار زيادي از واژگان و لغات موجود در آن از لحاظ شيوايي و ذات معنايي  قابل توجه بوده و برخي كلمات و واژه هاي آن همانند (ورنسك ، هَنك ، تُمَرْز و … در فارسي وجود ندارد ولي معادل فارسي دارند و منحصر به اين زبان مي باشد.

در زبان لكي حروفي چون پ ، ژ ، گ ، چ ، زياد مورد استفاده قرار ميگيرد كه اين خود نشان دهندة آن است كه اين زبان برخلاف زبان عربي كه فاقد اين حروف مي باشد ، تأثير نپذيرفته و يا به گفتة ديگر زبان  لكي نسبت به ساير زبانهاي رايج در كشورمان ايران از  تأثير پذيري كمتري از زبانهاي بيگانه خصوصاً  عربي بر خوردار مي باشد.

حميد ايزدپناه در خصوص فراواني واژه هاي  لكي مي نويسد:«زبان لكي  از لحاظ كثرت و فراواني واژه ها و پيرايش لغات غني و قابل توجه مي باشد و خود شاخه‌اي وسيع و گسترده از زبان  عصر ساسانيان است اين زبان 25  تا 30 هزار واژه و لغت دارد كه اغلب  كلمات ،  لغات و واژه هاي موجود در آن به همان شكل اوليه  دست نخورده  باقي مانده است»[2] در  كتاب  كوچ نشينان  لرستان در خصوص زبان  لكي چنين آمده است: « زبان لكي يكي از گويشهاي مهم در زاگرس است ، اين زبان اساساً در بين طايفه هاي سلسله ، دلفان، در جلگه هاي  الشتر و خاوه در ميان طايفة بيرانوند در مشرق خرم آباد و در بين طايفه هاي پشتكوه (ايلام) از جمله طرهانيها ، جلالونديها ، هليلانيها و نيز در بين شماري از طايفه هاي ساكن در  لرستان ، كرمانشاه و كردستان  رواج دارد»[3]  دكتر سكندر امان الهي بهاروند مي‌نويسد: «زبان لكي در بين طوايف لرستان چون دلفان ، سلسله و برخي از طوايف طرهان رايج است ،  فزون بر اين گسترش اين زبان در خارج از مرزهاي لرستان  بسيار چشم گير است، چنانچه در مناطق وسيعي از استان كرمانشاه چون هرسين ، صحنه ، كنگاور ، دينور ، عثمانوند ،‌جلالوند كرمانشاه و برخي  از ديگر طوايف كه هم اكنون محدودة آنها در بخش مركزي اين استان واقع شده است» . در كتاب مجمل التواريخ  از آنها كه به اين زبان يعني لكي گفتگو مي‌كنند، به نام (وند) ياد شده است. به طور كلي محدودة زبان لكي از تلمبه خانة شركت نفت رازن واقع در شمال شرقي خرم آباد شروع و از آنجا به صورت نيم دايره اي به جانب غرب ادامه يافته و منطقه هرو الشتر ، خاوه دلفان را در برگرفته و سپس  مناطقي از استان كرمانشاه را در بر مي گيرد»[4]. اين زبان در مناطقي از استان ايلام نيز رايج است چنانچه محدودة آن  از دهستان  زردلان شروع و سراسر بخش هليلان را در بر مي‌گيرد ، دامنة زبان لكي در استان ايلام از هليلان به طرف مناطق جنوبي رودخانة سيمره كشانده مي شود و تا شهر تاريخي ماداكتو (دره شهر) و حتي مناطق جنوبي آن يعني شمال خوزستان تا شوش  ادامه مي يابد.

________________________________________

[1] – رحيمي ، رستم، بوميان‌ درة مهرگان ، انتشارات ماهيدشت كرمانشاه ، چاپ اول 1379.

[2] –  ايزد پناه، حميد ، فرهنگ لكي ، ج اول .

[3] – اينگه دمانت ، مورتنسن ، كوچ نشينان لرستان، ترجمه محمد حسين آريا ، انتشارات پژوهنده، 1375.

[4] – امان الهي بهاروند ، سكندر، پژوهشي دربارة پيوستگي قومي  و پراكندگي  قوم لر ، انتشارات آگاه ، تهران 1371

شهرهای لک نشین،زبان لکی،لکستان ،لکی،ایلات لکستان،قوم کهن لک،لکستانی ها،زبان پهلویی،زبان اوستت